چه کسی از همه آن ها خوشبخت تر است؟ کسی که از اینجا رفته!

تابحال دیدی که سطلی که به چاه می اندازند خالی بالا بیاید؟

پناهگاه قلبش: گیاه محبوب او، غرق در درخشش طلایی آغوش خورشید.

صحرای خشک و خورشید در حال غروب شاهد معامله آن ها بودند و سولاس با قدمی محکم، کفش های فلزی اش را که در شن فرو رفته بودند بلند کرد و به راه افتاد.